۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

اردیسم و نگاه جهانیان به آن

اردیسم و نگاه جهانیان به آن


تعریفی کوتاه از بیست مکتب فلسفی

Posted: 28 Oct 2010 02:08 AM PDT


تعریفی کوتاه از بیست مکتب فلسفی


* هرمنوتیک
* پراگماتیسم
* تجربه‌گرایی
* فمینیسم
* رواقی گری
* سوسیالیسم
* آرمان‌گرایی
* رئالیسم
* اثبات‌گرایی
* پدیده‌شناسی
* اردیسم
* نسبی‌گرایی اخلاقی
* اگزیستانسیالیسم
* ماتریالیسم
* تحلیلی
* جبرگرایی
* ساختارگرایی
* پساساختارگرایی
* اومانیسم
* مکتب فرانکفورت


* هرمنوتیک
هرمنوتیک (Herméneutique) به معنای خبردادن و ترجمه کردن و تعبیر کردن، علم یا نظریهٔ تأویل است. علمی که مسئلهٔ فهم متون و چگونگی ادراک و فهم و روند آن را بررسی می‌­کند. این عنوان از قرنِ هفدهم کاربرد یافته‌است، اما تازه در آغازِ قرنِ نوزدهم است که با تلاشِ فکری فردریک شلایرماخر رواجِ عمومی می‌یابد. یکی از منتقدان سرسخت هرمنوتیک، هانس آلبرت، خردگرای انتقادی آلمانی است.


* پراگماتیسم
پراگماتیسم یا عمل‌گرائی (pragmatism)، به معنی فلسفه اصالت عمل است؛ ولی در سیاست بیشتر واقع‌گرایی و مصلحت‌گرایی معنی می­دهد.
پراگماتیسم روشی در فلسفه مدرن است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آن‌ها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان می‌پذیرد. طرفداران این شیوه، خود را عمل‌گرا و متسامح می‌دانند. مخالفان، این گروه را میانه‌رو (یا محافظه‌کار) و منفعت‌طلب می‌خوانند. از دیدگاه پراگماتیسم، کلیه تصورات، مفاهیم، قضاوت‌ها و نظرات ما قواعدی برای «رفتار» (پراگمای) ما هستند، اما «حقیقت» آن‌ها تنها در سودمندی عملی آن‌ها برای زندگی ما نهفته است. از دیدگاه پراگماتیسم، معیار حقیقت، عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه و نه انطباق با واقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن اثبات می‌شود.
دولت­مردان و سیاست­مداران «پراگماتیست» به کسانی اطلاق می­شود که امکانات عملی و مصلحت روز را بر معتقدات خود مقدم می­شمارند و به عبارت دیگر برای پیش­رفت مقاصد خود یا ماندن بر مسند قدرت، انعطاف نشان می­دهند.


* تجربه‌گرایی
تجربه‌گرایی یکی از گرایش‌های اصلی در شناخت‌شناسی و نقطهٔ مقابل عقل‌گرایی است. بر اساس این دیدگاه همهٔ معرفت‌های بشری مستقیم یا غیرمستقیم برآمده از تجربه است. تجربه از منظر این دیگاه نه فقط ادراک حسی بلکه دریافتهایی مانند حافظه یا گواهی دیگران را هم در بر میگیرد.
برمبنای نظریهٔ مبناگرایی همهٔ باورهای ما با واسطهٔ استدلال نهایتاً از منبعی به دست آمده اند که آن منبع نیاز به توجیه یا استدلال ندارد. تجربه‌گرایی - که یکی از زیرمجموعه‌های مبناگرایی است - تنها تجربه را به عنوان چنین منبعی بی نیاز از توجیه می‌دانند. تجربه‌گرایی با استفاده از حسیات در مقابل عقل‌گرایی می‌باشد.تجربیات عقلی از علم حصولی است و روش اثبات غیر حسی دارد.طبق نظر دکارت اگر همه حواس چند گانه ما از کار بیافتند ولی مغز هنوز بتواند فکر کند حتماً ما وجود داریم پس تجربهٔ این که ما می دانیم که هستیم از حواس چند گانه نیست و علم حصولی است.
تجربه‌گرایی در فلسفه علم بر مبنای آزمایش است. عقل‌گرایی گزاره( 2*2=4 )را یک قانون فلسفی می‌داند و بدیهی.اما تجربه گرایی آن را با آزمایش اثبات می‌کند: 2 تا سبد داریم هر یک با 2 تا سیب... با شمردن حس بینایی به ما می‌گوید که 4 تا سیب داریم! این دیدگاه بعد از رنسانس به صورت جدی طرح شد. بارکلی، جان لاک و دیوید هیوم از فیلسوفان تجربه‌گرا هستند. ابوریحان بیرونی در آزمایش عدم سمی بودن الماس؛ تجربه گرایی را بعنوان روش اثبات بکار برد.این کار او را در ردیف اولین فیلسوفان تجربی قرار می‌دهد.


* فمینیسم
فمینیسم باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زن و مرد است. فمینیسم مباحثه‌ای است که از جنبش‌ها، نظریه‌ها و فلسفه‌های گوناگون تشکیل شده‌است که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه می‌کند.
واژهٔ فمینیسم را نخستین بار شارل فوریه، سوسیالیست قرن نوزدهمی برای دفاع از جنبش حقوق زنان به کار برد.
فمینیسم مجموعهٔ گسترده‌ای از نظریات اجتماعی، جنبش‌های سیاسی، و بینش‌های فلسفی است که عمدتاً به وسیلهٔ زنان برانگیخته شده‌اند یا از آنان الهام گرفته‌اند، مخصوصا در زمینه شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن‌ها. به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیش‌ترین تمرکز خود را معطوف به تحدید نابرابری‌های جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‌است.


* رواقی گری
رواقی (رَ) یا Stoicism مذهبی فلسفی که بوسیله زنون کیتسیونی (Zeno of Citium) تاسیس شد. نام این فلسفه در زبانهای اروپایی و نیز عنوان رواقی برای آن بدین مناسبت است که حوزه ایشان در یکی از رواقهای آتن منعقد میشد. مذهب رواقی در قرن 2 میلادی در روم نفوذ یافت و حکمایی مانند سنکا(Seneca)، اپیکتتوس (Epictetus) و مارکوس آورلیوس (Marcus Aurelius) به آن گرویدن. پیروان این فلسفه رواقیون یا رواقیان خوانده می شوند. زنون فلسفه را منقسم به طبیعیات، منطق و اخلاق می دانست. منطق وی مبتنی بر ارغنون (Organon) ارسطو (Aristotle) اما می گفت که هر معرفتی بالمآل به ادراکات حواس باز می گردد. نظریه رواقیون در طبیعیات اساساً مادی بود، درنظر آنها هرچه حقیقت دارد مادی است. توده و ماده یا جسم و جان، حقیقت واحد و بایکدیگر مزج کلی دارند. وجود یکی در تمامی وجود دیگری ساری است. در اخلاق رواقیان فضیلت را مقصود بالذات می دانستند و معتقد بودند که زندگی باید سازگار با طبیعت و قوانین آن باشد و می گفتند آزادی واقعی وقتی حاصل می‌شود که انسان شهوات و افکار ناحق را به یکسو نهد و در وارستگی و آزادگی اهتمام ورزد. رواقیان بسبب پیروی از این اصول نزد عامه مردم به لاقیدی معروف بودند.


* سوسیالیسم
سوسیالیسم (Socialism) اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‌کوشد، جامعه‌ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته‌باشند.
هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره صنایع توسط شوراهای کارگری، یا غیر مستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره دولتی صنایع.


* آرمان‌گرایی
ایده یعنی تصورات ذهنی (اعم از حسی، خیالی یا عقلی) و آرمانگرایی یعنی مسلک کسانی که تنها ایده و تصورات ذهنی را واقعی می‌دانند و به وجود خارجی جهان خارج و یا به عبارت دیگر به وجود جهان مستقل از ادراک قائل نیستند.
آرمانگرایان به واقعیتهای خارجی مانند آسمان، زمین، حیوان، اشخاص دیگر و به طور کلی آن چه با حواس درک شود، اعتقاد وجود خارجی ندارند و همهٔ جهان را خیال و پندار می‌دانندو می‌گویند: ما جز واقعیت وجود خود و یک رشته پندارهای ذهنی به وجود چیز دیگری در جهان اعتقاد نداریم؛ زیرا آنچه را که جهان خارج از خود می‌نامیم، به هیچ وجه نمی‌توانیم درک کنیم مگر با قوه ادراک حواسی خود، و قوه ادراک چیزی بیش از تصورات مختلف در اختیارمان قرار نمی‌دهد.
به عبارت دیگر آنها وجود عالم خارج یا این پندارها را صرفاً تولید ذهن خود می‌دانند و نظرشان این است که ما فکر می‌کنیم که واقعیتی به نام درخت وجود دارد، ولی هرگز نمی‌دانیم که آیا در خارج از ذهن چنین واقعیتی هست یا خیر؟


* رئالیسم
واژه رئالیسم از رئل(Real) که به معنای واقع است، مشتق شده و در واقع به معنای مکتب اصالت واقع است.
مکتب رئالیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛ یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می‌داند.
رئالیسم یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است. ایده آلیست‌ها همه موجودات و آنچه را که در این جهان درک می‌کنیم، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص می‌دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می‌کنم نباشم، دیگر نمی‌توانم بگویم که چیزی هست. در حالی که بنابر نظر و عقیده رئالیستی، اگر ما انسان‌ها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می‌داند.می داند.
باید گفت در واقع همه انسانها رئالیست هستند، زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند. حتی ایده آلیست‌ها نیز در زندگی و رفتار، رئالیست هستند، زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد و یا حتی سخنی گفت.
کلمه رئالیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده‌است. مهمترین این استعمال‌ها و کاربردها، معنایی است که در فلسفه مدرسی یا اسکولاستیک(Scholastic) رواج داشته‌است.
بعدها در رشته‌های مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبک‌های رئالیستی و ایده آلیسمی به وجود آمد و سبک رئالیسم در مقابل سبک ایده آلیسم است. سبک رئالیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی. اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده.
رئالیسم نوعی«واقع گرایی» است در رمان و نمایشنامه که خیال پردازی و فردگرایی رومانتیسم را از بین می‌برد و به مشاهدهٔ واقعیت‌های زندگی و تشخیص درست علل و عوامل و بیان تشریح و تجسم آنها می‌پردازد.
هدف حقیقی رئالیسم تشخیص تأثیر محیط و اجتماع در واقعیت‌های زندگی و تحلیل و شناساندن دقیق "تیپهاً یی است که در اجتماع معینی به وجود آمده‌است.


* اثبات‌گرایی
اثبات‌گرایی (یا پوزیتیویسم یا تحصل‌گرایی) به هر گونه نگرش ِ فلسفی که تنها شکلِ معتبر از اندیشه را متعلق به روش علمی بداند اطلاق می‌گردد.
اثبات‌گرایی اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنیِ متفاوت به کار رفته‌است. این اصطلاح در قرنِ هجدهم توسطِ فیلسوف و جامعه‌شناسِ فرانسوی آگوست کنت (Auguste Comte) ساخته و به کار رفته شد. کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی می‌ماند متعلق به اندیشهٔ قطعی (positive) و تجربی علم است. در این عصرِ جدیدِ تاریخ نهادهایِ اجتماعیِ مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت.


* پدیده‌شناسی
پدیده ­شناسی یا فنومنولوژی (به انگلیسی: Phenomenology) مکتب و روشی است که توسط ادموند هوسرل به هدف نظام‌بخشیدن به فلسفه و علوم انسانی پایه‌گذاری شده‌است. این مکتب به دنبال پژوهش و آگاهی مستقیم نسبت به تجربیات و مشاهدات، یا به عبارت دیگر نسبت به پدیدارهایی است که بی واسطه در تجربه ما ظاهر می‌شوند.
پدیده‌شناسی یکی از دو سنت بزرگ فلسفی سده بیستم است که با پیروان چون ماکس شلر، مارتین هیدگر، مرلوپونتی، سارتر، گادامر و پل ریکور فراسوی فلسفه در حوزه‌هایی چون جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و دیگر علوم انسانی کاربرد دارد.


* اردیسم
اردیسم (Orodism) به معنای ارزشمندی شادی است. این مکتب در مقابل غم دوستی و اندوه پرستی مطرح شد. این فلسفه می گوید شادی یک آرزو نیست جهان هدیه ایی است برای شاد زیستن است. اردیسم بر اساس افکار ارد بزرگ (Great Orod) در کتاب سرخ بنیان‌گذاری شده است .
اردیسم با تکیه بر شرایط و تجربه اجتماعی به تقدم شادی بر هر کُنش ساختاری اشاره دارد و شاد بودن را لازمه و پیش شرط هر رستاخیز و رشد اجتماعی می داند در این مکتب تامین آزادیهای فردی یک اصل می باشد و میهن دوستی یکی از سه شعار اصلی آن است . شعار اردیست ها ارزش گذاری بر سه مورد است : شادی ، آزادی و میهن . آنها این سه اصل را لازم و ملزوم هم برای رشد و ترقی جوامع می دانند .


* نسبی‌گرایی اخلاقی
نسبی‌گرایی اخلاقی نظریه مخالف خردگرایی اخلاقی است. نسبی‌گرایان اخلاقی معتقدند که انسان با استنتاج و استدلال نمی‌تواند اعتقادهای اخلاقی و سیاسی درست را کشف کند. نسبی‌گرایی اخلاقی اصولاً وجود هرگونه اعتقاد اخلاقی و سیاسی درست را رد می‌کند.
بنابر نسبی‌گرایی اخلاقی، چنین نیست که چیزی صرفاً درست یا نادرست باشد؛ بلکه ممکن است چیزی مطابق با جامعه‌ای درست و مطابق با جامعه‌ای دیگر نادرست باشد. نسبی‌گرایان معتقدند که قضاوت انسان درباره درستی و نادرستی به زمان و مکان و شرط‌های دیگری بستگی دارد. پیشوای نسبی‌گرایی اخلاقی در یونان باستان، پروتاگوراس بود.


* اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم (Existentialism) جریانی فلسفی و ادبی است که پایه آن بر آزادی فردی، مسوولیت و نیز نسبیت‌گرایی است. از دیدگاه اگزیستانسیالیستی، هر انسان، وجودی یگانه‌است که خودش روشن کننده سرنوشت خویش است.
اگزیستانسیالیسم از واژه اگزیستانس به معنای وجود بر گرفته می‌شود. سورن کی‌یرکگارد را نخستین اگزیستانسیالیست می‌نامند، میان «اگزیستانسیالیسم بی‌خدایی» و «اگزیستانسیالیسم مسیحی» تفاوت هست. از میان شناخته شده‌ترین اگزیستانسیالیست‌های مسیحی می‌توان از سورن کی‌یرکگارد ، گابریل مارسل، و کارل یاسپرس نام برد.
پس از جنگ جهانی دوم جریان تازه‌ای به راه افتاد که می‌توان آن را اگزیستانسیالیسم ادبی نام نهاد. از نمایندگان این جریان تازه می‌توان سیمون دوبووآر، ژان پل سارتر، آلبر کامو و بوری ویان را نام برد.


* ماتریالیسم
ماتریالیسم به معنای ماده‌گرایی فلسفی است. شاخه‌های مهم آن ماتریالیسم مکانیکی و ماتریالیسم دیالکتیک می‌باشد. ماتریالیسم مکانیک را فویرباخ بنیان‌گذاری کرد و ماتریالیسم دیالکتیک را مارکس.
ماتریالیسم با تکیه بر علوم و تجربه اجتماعی به تقدم ماده بر شعور باور دارد و ماده را واقعیت موجود خارج از ذهن انسان و مستقل از شعور بی نیاز از آفرینش و جاودانی می‌داند.


* تحلیلی
فلسفهٔ تحلیلی(Analytic philosophy) فلسفهٔ آکادمیک حاکم بر دانشگاه‌های کشورهای انگلیسی زبان (آنگلو-ساکسون) است. فلسفه تحلیلی را در مقابل فلسفه قاره‌ای یا فلسفه اروپایی قرار می‌دهند. بنیان‌گزاران اصلی فلسفه تحلیلی فیلسوفان کمبریج برتراند راسل و جرج ادوارد مور بودند. این دو از ریاضیدان و فیلسوف آلمانی گوتلوب فرگه تأثیر پذیرفته بودند. این گونه فلسفه بر روشن بودن، بامعنی بودن و ریاضی‌وار بودن جستارهای فلسفی تاکید فراوان دارد. و به تفکر مابعدالطبیعی سازنده به دیدهٔ شک یا دشمنی می‌نگرند. معتقدند که روش تحلیل خاصی وجود دارد که فلسفه فقط از آن طریق می‌تواند به نتایج مطمئن دست یابد تا حد زیادی از حل و فصل تدریجی مسائل فلسفی جانبداری می‌کنند. فیلسوفان تحلیلی قرن ۲۰ توجه خود را در اصل نه بر تصورات موجود در ذهن بلکه بر زبانی که اندیشیدن ذهنی از طریق آن بیان می‌شود معطوف داشته‌اند. برتراند راسل و جورج ادوارد مور فلسفهٔ تحلیلی را با به کار انداختن منطق جدید -که راسل سهم زیادی در آن داشته است- به عنوان ابزار تحلیل بنیاد نهادند. منطق و فلسفه زبان از همان ابتدا از بحثهای محوری فلسفه تحلیلی بودند. چند تفکر از بحثهای مربوط به زبان و منطق در فلسفه تحلیلی پدید آمد مانند پوزیتویسم منطقی، تجربه گرایی منطقی، اتمیسم منطقی، منطق‌گرایی و فلسفه زبان متعارف. فلسفه تحلیلی بعدها بحثهای وسیعی را در حوزه‌های زیر مطرح ساخت: فلسفه اخلاق (هر و مکی)، فلسفه سیاسی (جان رالز)، زیبایی شناسی (ریاچارد ولهایم)، فلسفه دین (الوین پلانتینگا)، فلسفه زبان (ساول کریپکی، هیلری پاتنم، کواین)، فلسفه ذهن (جیگون کیم، دیوید چالمرز، هیلری پاتنم). متافیزیک تحلیلی نیز اخیراً در کارهای فیلسوفانی همچون دیوید لوئیس و پیتر استراوسن شکل گرفته‌است.


* جبرگرایی
جبرگرایی، تعین‌گرایی یا دترمینیسم (determinism) یک موضوع فلسفی ست که بر طبق آن هر رویدادی از جمله شناخت، رفتار، تصمیمات و کنش‌های آدمی به صورت علی توسط یک زنجیرهٔ پیوسته‌ای از رخدادهای پیشین تعیین شده‌است. جبرگرایی را به شکل دیگری نیز می‌توان تعریف نمود: فرضیه‌ای که بر طبق آن در هر لحظه یک و تنها یک آیندهٔ فیزیکی ممکن و شدنی وجود دارد. در نتیجهٔ جدال‌های تاریخی بیشماری که بر سر مساله جبرگرایی صورت گرفته‌است دیدگاه‌های فلسفی گوناگونی در این باره وجود دارد.


* ساختارگرایی
ساختارگرایی (Structuralism) یکی از اندیش راه‌های رایج در علوم اجتماعی است. بر پایه این طرز فکر تعدادی ساختار باطنی و ناملموس، چارچوب اصلی در پشت پدیده‌های ظاهری اجتماع را تشکیل می‌دهند. روش ساختارگرایی در نیمه دوم سدهٔ بیستم از سوی تحلیلگران زبان، فرهنگ، فلسفهٔ ریاضی و جامعه به گونه‌ای گسترده بکار برده می‌شد. اندیشه‌های فردینان دو سوسور را می‌توان آغازگاه این مکتب دانست. هرچند پس از وی ساختارگرایی تنها به زبان‌شناسی محدود نشد و در راه‌های گوناگونی بکار گرفته شد و مانند دیگر جنبش‌های فرهنگی، اثرگذاری و بالندگی آن بسیار پیچیده است.
ساختارگرایی به دنبال راهی است برای شرح و گزارش پیوند درونی‌ای که از طریق آن معنایی در یک فرهنگ ساخته می‌شود. کاربرد دوم آن که به تازگی دیده شده است در فلسفهٔ ریاضی می‌باشد. بر پایهٔ اندیشهٔ ساختارگرا معنا در یک فرهنگ از راه پدیده‌ها و کارکردهای گوناگونی که سامانه معنایی را می‌سازند، بارها پدیدار می‌شود. ساختارگرایی می‌تواند به پژوهش در ساختارهای نشانه‌مندی مانند آیین‌های پرستش، بازیها، نوشتارهای ادبی و غیر ادبی، رسانه‌ها و هر چه که در آن معنایی از درون فرهنگی بدست آید، بپردازد و ساختار آن را بررسی نماید.


* پساساختارگرایی
پساساختارگرایی به مجموعه‌ای از افکار روشنفکرانه فیلسوفان اروپای غربی و جامعه‌شناسانی گفته می‌شود که با گرایشات فرانسوی، مطلب نوشته‌اند. تعریف دقیق این حرکت و تلخیص آن کار دشواری است ولی به شکل عمومی می‌توان گفت که افکار این دانشمندان، توسعه و پاسخ به ساختارگرایی بوده‌است و به همین دلیل پیشوند «پسا» را به آن اضافه کرده‌اند. پساساختارگرایی و پسامدرنیسم بعضاً به جای یکدیگر به‌کار می‌روند.
افرادی مانند ژاک دریدا و میشل فوکو از پیشگامان این مکتب فکری هستند که به نظر عده‌ای به شکل تنگاتنگی با پسامدرنیسم و پدیدارشناسی مرتبط است. این ارتباط تا حدی است که بعضی متفکران مدعی شده‌اند که پساساختارگرایی را می‌توان به شکلی صحیح پسا پدیدارشناسی نامید.


* اومانیسم
انسان‌گرایی (اومانیسم) (Humanism) مکتبی‌ست فکری که بر پایة آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر می‌گردد. واژه Humanism نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجسته یونانی و رومی پدید آمده است. این واژه از واژه لاتینی Humus به معنی خاک یا زمین اخذ شده و از آغاز در مقابل دو امر قرار داشته است: الف)موجودات خاکی و مادی دیگر غیر از انسان، مانند حیوانات. deus Ldivus ب) مرتبه دیگر از هستی; یعنی مجردات در انتهای دوران باستان و در قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزه هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشات می گرفت و ;humanitas یعنی حوزه هایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط می شده است، فرق گذاشتند. و از آنجا که حوزه دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشته‌های رومی و به طور فزاینده یونان باستان می گرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند. انسان‌گرایی انسان را مالک همه هستی می‌داند و خاستگاه و فرجام همه‌چیز معرفی می‌کند.


* مکتب فرانکفورت
در تاریخ ۲۲٫۰۶٫۱۹۲۴ در شهر فرانکفورت آلمان (کنار رودخانه ماین)، انستیتوی تحقیقات اجتماعی - فرهنگی مستقل از دانشگاه گشایش یافت. این مؤسسه تحقیقاتی، اشتهار خود را مدیون جنبش اعتراضی دانشجوئی دهه ۱۹۶۰ میلادی می‌باشد که غیر مستقیم از نظرات مارکس و نگرش انتقادی این مؤسسه (مکتب فرانکفورت) نشأت می‌گرفت. این مؤسسه تحقیقات خود را بر پایه بینش مارکس و فروید از منظر اجتماعی- فلسفی در جوامع سرمایه داری، آغاز و گسترش آن را نقد و بررسی می‌نمود. یکی از معروفترین تألیفات آن به نام «دیالکتیک روشنگری» اثر ماکس هورکهایمر که سالها مدیریت مکتب را به عهده داشت و همکارش تئودور آدورنو، می‌باشد.
پس از گذشت نه سال از تأسیس، مکتب فرانکفورت به دلیل داشتن عقاید مارکسیستی و اعضای یهودی مذهب آن، مجبور به مهاجرت به ژنو (۱۹۳۳/۱۹۳۴) و سپس به آمریکا شد. در سال ۱۹۵۰ میلادی مجددأ به فرانکفورت نقل مکان کرد. طرفداران نسل اول این مکتب عبارت‌اند از: هورکهایمر- آدورنو- اریک فروم- هربرت مارکوزه- فرانس نویمان - بنیامین.
نسل جوانتر مکتب فرانکفورت یورگن هابرماس و آلفرد شمیت هستند. این مکتب از آغاز سال‌های دهه ۶۰ میلادی نقش مهمی در زمینه بررسی و نگرش منقدانه به فرضیه‌های علمی و آموزش و پرورش در چهارچوب نئومارکسیسم داشته‌است.

 

منبع : انجمن علمی ایران

http://forum.irpdf.com/thread-24297.html


۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

اردیسم و نگاه جهانیان به آن

اردیسم و نگاه جهانیان به آن


انجمن های دانشجویی واحد ری : اردیسم (Orodism)

Posted: 24 Oct 2010 08:50 PM PDT

اردیسم چیست ؟
"اردیسم" ، تلفظ انگلیسی آن "Orodism" می باشد به هشت اصل مهم در اندیشه های "ارد بزرگ" (اندیشمند و فیلسوف ایرانی) اشاره دارد . این هشت پند و اندرز ارد بزرگ به اعتقاد اردیست ها می تواند موجب ترقی و سعادت بشر با هر مرام و اندیشه ایی باشد . بارزترین مشخصه این اندیشه تاکید بر شادی است . شادزیستن را نخستین اندرز این تفکر می دانند . و معتقدند زندگی بدون شادی ارزشی ندارد . پس از شادی ، آزادی مهترین اصل اردیسم می باشد اردیستها زندگی بدون آزادی را شرم آور می دانند و بر ارزش آن پافشاری نموده اند اصول دیگر اردیسم به از خودگذشتگی ، کوشش خستگی ناپذیر ، ارزش نهادن به سرشت پاک آدمها ، پذیرفتن دشمنی دیگران و استفاده از این موج منفی برای هدفمندی در زندگی و یاد کردن بسیار از کردارهای نیک دیگران اشاره دارد . آخرین اصل فلسفه اردیسم ارزش نهادن بر میهن است . که می گوید : عشق به میهن نشان پاکی روان آدمی ست .

پیدایش اردیسم
اندیشه اردیسم ریشه در "کتاب سرخ" دارد ، کتاب سرخ نزدیک به هزار جمله و سخن حکیمانه ارد بزرگ است . این کتاب شامل 122 فرگرد (بخش) می باشد . در کتاب سرخ می توان دیدگاه های ارد بزرگ در مورد اکثر موضوعات حوزه علوم انسانی را مشاهده نمود . اما اگر دقیقتر شویم جریان عمومی اندیشه های ارد بزرگ را می توان خلاصه و خلاصه تر نمود . هشت اصل اردیسم شیره و عصاره باورهای ارد بزرگ است .

میهن پرستی و اردیسم

همیشه وطن دوستان نخستین همراهان اندیشه های ارد بزرگ بوده اند اردیست ها جملات ارد بزرگ در وصف میهن را به یاد دارند ، ارد بزرگ می گوید : ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند . بخش اصلی نظرات ارد بزرگ در مورد میهن را می توان در نظریه قاره کهن و فرگردهای میهن ، ارد و ایران کتاب سرخ ، به شکلی مدون مشاهده نمود .

دشمنان اردیست ها
پان های دو آتیشه با اندیشه های ارد بزرگ مشکل داشته و دارند پان تورکها و پان فارسهای افراطی ایران ، ترکیه ، آذربایجان و همچنین پشتونهای افراطی افغانستان با اردیستها دشمنی دیرینه دارند اندیشه های ارد بزرگ بخش بزرگی از حوزه تمدنی ایران زمین را در بر می گیرد . دشمنان اردیست ها می گویند ما این تکثر را نمی توانیم بپذیریم مگر آنکه اندیشه ما بزور حاکم شود . ارد بزرگ می گوید باید به زبانها و فرهنگ های همه این مناطق بها داد . مهم آن است که ما نکات مشترک بسیاری با بیست کشور حوزه تمدنی ایران داشته ، و می توانیم همانند قاره اروپا ، قاره ایی همگن از کشورهای حوزه تمدنی ایران تاسیس بنماییم . در نظریه قاره کهن ، ایران امروز همانند یونان ، نقشی مادر فرهنگی بر عهده خواهد داشت . ارد بزرگ از ایران اینگونه یاد می کند : "کشوری که زایشگاه اندیشه های فراست" . پان ها و پشتونها می گویند حوزه فرهنگی ایران (قاره کهن) باید تحت سیطره خودکامگی آنها باشد و البته این با روح همه گیر و آزادمنش حاکم بر نظریه قاره کهن سازگاری ندارد . بخشی از دشمنی پشتونهای افغانستان و پاکستان با ارد بزرگ بخاطر دشمنی با تاجیک های شمال افغانستان است . که این خود بحثی طولانی می طلبد . به همان نسبتی که پشتونها دشمن ارد بزرگ هستند ، تاجیکها و فارس زبانان افغانستان ، ازبکستان و تاجیکستان از دوستداران ارد بزرگ می باشند . مخالفین اردیسم می گویند ارد بزرگ دست پروده نظام و حاکمیت ایران است برای مشغول کردن اذهان جوانان ، اما این نظر را اردیستها رد می کنند و می گویند تا به امروز هیچ نشانی از همراهی دولتمردان با اندیشه های ارد بزرگ دیده نشده است . مثلا هشدارهای چند ساله ارد بزرگ در مورد همراهی اشتباه با نام "جاده ابریشم" (ارد بزرگ گفته است این "راه ایران" است و در بی طرفانه ترین شکل آن "راه فرهنگها") چندان جدی گرفته نشده است نظریه قاره کهن در وزارت خارجه و دستگاه مربوطه مورد بررسی قرار نگرفته است . خود ارد بزرگ هم هیچگاه در صدا و سیمای ایران دیده نشده است . جمع بندی اینها نشان می دهد ارد بزرگ تنها یک فیلسوف و اندیشمند ایرانی است فارغ از تعلق به مراکز قدرت .

اردیست ها چه کسانی هستند ؟
همراهان اردیسم را اغلب جوانانی تشکیل می دهند که دغدغه شادی و میهن دوستی دارند . اهل مدارا و میانه رو ، گریزان از بحث و جدل و در عین حال تعقل گرا می باشند . مهمترین خواستگاه اردیسم مراکز آموزشی و دانشگاهی است . هر چند می توان سالمندانی را دید که عاشقانه دوست اش دارند .


هشت اصل در فلسفه اُرُدیسم

1- اگر پایکوبی و شادی نباشد ، جهان را ارزش زیستن نیست.
2- زندگی بدون آزادی ، شرم آور است.
3- تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد؛ این یک هنجار همیشگی است.
4- آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند.
5- رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست؛ کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم.
6- دشمنی و پادورزی ، به آدم خردمند انگیزه زندگی می دهد.
7- اگر می خواهی بزرگ شوی ، از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن.
8- عشق به میهن نشان پاکی روان آدمی ست.


ارد بزرگ ، اندیشمند و متفکر ایرانی ست . بیش از هزار جمله قصار و حکیمانه از او در کتاب سرخ گردآوری شده است . در هشت اصل اردیسم ، شیره و عصاره آن جملات در نظر گرفته شده است. شهدی که می تواند کام هر انسان آزاده ای را شیرین نماید.


برگرفته از :
http://www.deltacorp.ir/forum/showthread.php?tid=6179&page=last

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

اردیسم و نگاه جهانیان به آن

اردیسم و نگاه جهانیان به آن


مطالب گذشته

Posted: 23 Oct 2010 06:38 PM PDT

سایت لابی ایران سوئد Iran & Sweden : اردیسم

Posted: 23 Oct 2010 06:34 PM PDT

ارزش شادی در اردیسم Orodism

اردیسم در این مقطع زمانی می تواند یک جنبش فراگیر جهانی باشد .
جهانی که در کام هیولای توسعه و فناوری فرو افتاده و دائما به ما می گوید نسبت به دیروز عقب افتاده تریم . اردیسم می تواند راهی مناسب برای مبارزه با یاس و افسردگی عمومی باشد . چرا که پای بر شادی می کوبد . همان چیزی که با شنیدن آن بسیاری از ماها آه حسرت می کشیم و می گویم کاش شادی در کلبه ما نیز جای داشت .


برگرفته از :
http://tarmoo.activebb.net/montada-f2/topic-t3032.htm#18671

سایت اردیست ORODIST : شادی ، آزادی ، میهن

Posted: 23 Oct 2010 05:56 PM PDT

ارزش شادی در اردیسم Orodism
وقتی ارد بزرگ می گوید :  برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید .
پس شادی دور نیست باید روزنه های امید را پیدا کنیم باید با تلاش دوباره مسیر شادمانی را به زندگی خودمان باز کنیم و امیدوار باشیم
همانطور که ارد بزرگ می گوید : دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها .

برگرفته از :
http://orodist.blog132.fc2.com/blog-entry-8.html


سایت اردیسم Orodism : شادی ، آزادی ، میهن

Posted: 23 Oct 2010 05:47 PM PDT

اردیسم Orodism - Orodist

حمید مرزبان نوشته است :

در بین هشت اصل فلسفه اردیسم سه نکته شاخص وجود دارد که عبارتند از : شادی ، آزادی و میهن .
این سه، جوهره تفکر ارد بزرگ است . به نظر من بهتر است این سه کلمه شعار ما (اردیست ها) باشد . همه مردم ما به دنبال جرعه ایی شادی هستند آزادی را یک هدف همیشگی می دانند و میهن دوستی بخشی جدانشدنی از اندیشه همه ما ایرانیان بوده و هست . تلفیق این سه ، اکسیر آرامش و رشد روزافزون ما خواهد بود .
[[ شادی ، آزادی ، میهن ]]


برگرفته از :
http://orodism.blogspot.com/2010/10/blog-post_2678.html

انجمن دانشجویان دانشگاه خوارزمی(تربیت معلم تهران) : ارديسم (Ordism)

Posted: 23 Oct 2010 05:21 PM PDT

hami
کاربر خودمونی


  اردیسم چیست ؟
"اردیسم" ، تلفظ انگلیسی آن "Orodism" می باشد به هشت اصل مهم در اندیشه های "ارد بزرگ" (اندیشمند و فیلسوف ایرانی) اشاره دارد . این هشت پند و اندرز ارد بزرگ به اعتقاد اردیست ها می تواند موجب ترقی و سعادت بشر با هر مرام و اندیشه ایی باشد . بارزترین مشخصه این اندیشه تاکید بر شادی است . شادزیستن را نخستین اندرز این تفکر می دانند . و معتقدند زندگی بدون شادی ارزشی ندارد . پس از شادی ، آزادی مهترین اصل اردیسم می باشد اردیستها زندگی بدون آزادی را شرم آور می دانند و بر ارزش آن پافشاری نموده اند اصول دیگر اردیسم به از خودگذشتگی ، کوشش خستگی ناپذیر ، ارزش نهادن به سرشت پاک آدمها ، پذیرفتن دشمنی دیگران و استفاده از این موج منفی برای هدفمندی در زندگی و یاد کردن بسیار از کردارهای نیک دیگران اشاره دارد . آخرین اصل فلسفه اردیسم ارزش نهادن بر میهن است . که می گوید : عشق به میهن نشان پاکی روان آدمی ست .

پیدایش اردیسم
اندیشه اردیسم ریشه در "کتاب سرخ" دارد ، کتاب سرخ نزدیک به هزار جمله و سخن حکیمانه ارد بزرگ است . این کتاب شامل 122 فرگرد (بخش) می باشد . در کتاب سرخ می توان دیدگاه های ارد بزرگ در مورد اکثر موضوعات حوزه علوم انسانی را مشاهده نمود . اما اگر دقیقتر شویم جریان عمومی اندیشه های ارد بزرگ را می توان خلاصه و خلاصه تر نمود . هشت اصل اردیسم شیره و عصاره باورهای ارد بزرگ است .

میهن پرستی و اردیسم
همیشه وطن دوستان نخستین همراهان اندیشه های ارد بزرگ بوده اند اردیست ها جملات ارد بزرگ در وصف میهن را به یاد دارند ، ارد بزرگ می گوید : ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند . بخش اصلی نظرات ارد بزرگ در مورد میهن را می توان در نظریه قاره کهن و فرگردهای میهن ، ارد و ایران کتاب سرخ ، به شکلی مدون مشاهده نمود .

دشمنان اردیست ها
پان های دو آتیشه با اندیشه های ارد بزرگ مشکل داشته و دارند پان تورکها و پان فارسهای افراطی ایران ، ترکیه ، آذربایجان و همچنین پشتونهای افراطی افغانستان با اردیستها دشمنی دیرینه دارند اندیشه های ارد بزرگ بخش بزرگی از حوزه تمدنی ایران زمین را در بر می گیرد . دشمنان اردیست ها می گویند ما این تکثر را نمی توانیم بپذیریم مگر آنکه اندیشه ما بزور حاکم شود . ارد بزرگ می گوید باید به زبانها و فرهنگ های همه این مناطق بها داد . مهم آن است که ما نکات مشترک بسیاری با بیست کشور حوزه تمدنی ایران داشته ، و می توانیم همانند قاره اروپا ، قاره ایی همگن از کشورهای حوزه تمدنی ایران تاسیس بنماییم . در نظریه قاره کهن ، ایران امروز همانند یونان ، نقشی مادر فرهنگی بر عهده خواهد داشت . ارد بزرگ از ایران اینگونه یاد می کند : "کشوری که زایشگاه اندیشه های فراست" . پان ها و پشتونها می گویند حوزه فرهنگی ایران (قاره کهن) باید تحت سیطره خودکامگی آنها باشد و البته این با روح همه گیر و آزادمنش حاکم بر نظریه قاره کهن سازگاری ندارد . بخشی از دشمنی پشتونهای افغانستان و پاکستان با ارد بزرگ بخاطر دشمنی با تاجیک های شمال افغانستان است . که این خود بحثی طولانی می طلبد . به همان نسبتی که پشتونها دشمن ارد بزرگ هستند ، تاجیکها و فارس زبانان افغانستان ، ازبکستان و تاجیکستان از دوستداران ارد بزرگ می باشند . مخالفین اردیسم می گویند ارد بزرگ دست پروده نظام و حاکمیت ایران است برای مشغول کردن اذهان جوانان ، اما این نظر را اردیستها رد می کنند و می گویند تا به امروز هیچ نشانی از همراهی دولتمردان با اندیشه های ارد بزرگ دیده نشده است . مثلا هشدارهای چند ساله ارد بزرگ در مورد همراهی اشتباه با نام "جاده ابریشم" (ارد بزرگ گفته است این "راه ایران" است و در بی طرفانه ترین شکل آن "راه فرهنگها") چندان جدی گرفته نشده است نظریه قاره کهن در وزارت خارجه و دستگاه مربوطه مورد بررسی قرار نگرفته است . خود ارد بزرگ هم هیچگاه در صدا و سیمای ایران دیده نشده است . جمع بندی اینها نشان می دهد ارد بزرگ تنها یک فیلسوف و اندیشمند ایرانی است فارغ از تعلق به مراکز قدرت .

اردیست ها چه کسانی هستند ؟
همراهان اردیسم را اغلب جوانانی تشکیل می دهند که دغدغه شادی و میهن دوستی دارند . اهل مدارا و میانه رو ، گریزان از بحث و جدل و در عین حال تعقل گرا می باشند . مهمترین خواستگاه اردیسم مراکز آموزشی و دانشگاهی است . هر چند می توان سالمندانی را دید که عاشقانه دوست اش دارند .


هشت اصل در فلسفه اُرُدیسم

1- اگر پایکوبی و شادی نباشد ، جهان را ارزش زیستن نیست.
2- زندگی بدون آزادی ، شرم آور است.
3- تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد؛ این یک هنجار همیشگی است.
4- آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند.
5- رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست؛ کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم.
6- دشمنی و پادورزی ، به آدم خردمند انگیزه زندگی می دهد.
7- اگر می خواهی بزرگ شوی ، از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن.
8- عشق به میهن نشان پاکی روان آدمی ست.


ارد بزرگ ، اندیشمند و متفکر ایرانی ست . بیش از هزار جمله قصار و حکیمانه از او در کتاب سرخ گردآوری شده است . در هشت اصل اردیسم ، شیره و عصاره آن جملات در نظر گرفته شده است. شهدی که می تواند کام هر انسان آزاده ای را شیرین نماید.

---------------------------------

پ.ن: از امروز من هم يك ارديست هستم.



shadi
مــدیــر بخش برنامه نویسی

معتقدند زندگی بدون شادی ارزشی ندارد.
(خودشیفته!!!)

اعضای خانواده ی من هم همگی اریدیست هستن جدی می گم... اصلاً طاقت دوری ِ من رو ندارن..
__________________



M conj
فروم باز


شما به عنوان یه اردیست درباره ی این جمله چه توضیحی دارید؟

آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند.

خوب یعنی چی یعنی حفظ آرامش در تمامی شرایط موجب لاابلی شدن میشه؟؟

چون من به 7 تاش اعتقاد داشتم الا این یکی به نظر من مهارت حفظ آرامش ته کلاسه
__________________



hami
کاربر خودمونی


اولاً كه به نظر من آدم آرامشش رو حفظ نمي كنه كه كلاس كارش بره بالا. مگه بيكاره؟ اين كارو مي كنه به خاطر اثري كه روي خودش داره.
ولي خب، موافقم كه حفظ آرامش خيلي خوبه.

بعدشم يه بار ديگه جمله رو با دقت بخونيد:
آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند.
نگفته بود حفظ آرامش. گفته "بودن در آرامش". منظور اينه كه انسان واقعي اوني نيست كه هيچ غمي نداره، هيچي آرامشش رو به هم نمي ريزه. نشنيدين كه "ز هشياران عالم هركه را ديدم غمي دارد"؟ خب، اين يعني اينكه هرچقدر ميزان درك و فهم انسان بالاتر باشه، غم و غصه هاي آدم هم بيشتر مي شه.
قبول ندارين؟
به عنوان يك ارديسم، ترجيح مي دم غم و غصه ها رو هم درك كنم، نه اينكه هميشه در آرامش باشم. و البته در عين درك اونها، سعي كنم آرامشم رو هم حفظ كنم.
__________________



winsome88
کاربر تازه وارد


دم همه اردیست ها گرم
نقل قول:
آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند.
برداشت من از این جمله این بوده:
آرامش بدون شک خیلی خوبه و همه ما خواستار اونیم ولی آرامشی ارزش داره که خودت پایه گذارش باشی نه آرامشی که از قبل بوده،کسی که از اول در ناز و نعمت و آرامش زندگی میکنن آدم بی قیدو بندیه و همه چیزو بدون اینکه تلاش کنه میخواد، این آدم یقینا بعدها در زندگی با مشکل مواجه میشه...
نتیجه اینکه محاله یه آدم همیشه در آرامش باشه. یا اول سختی میکشه بعد به آرامش بعد از سختی میرسه یا اینکه اول سهل انگاره و در ناز و نعمته بعدش که وارد دورهای بعدی زندگی میشه با مشکل مواجه میشه که دیگه توانایی مبارزه نداره...
__________________



hami
کاربر خودمونی


نقل قول:
نوشته اصلی توسط winsome88 نمایش پست ها
برداشت من از این جمله این بوده:
آرامش بدون شک خیلی خوبه و همه ما خواستار اونیم ولی آرامشی ارزش داره که خودت پایه گذارش باشی نه آرامشی که از قبل بوده
برداشت خيلي قشنگي بود. ولي به نظر من محاله از اول آرامش وجود داشته باشه. چون آرامش چيزيه كه بعد از سختي حس مي كني. چطور ممكنه كسي كه از اول تو آرامش بوده، اصلاً اون رو حس كنه؟ 


برگرفته از :
http://forum.soku.ir/showthread.php?p=18312